1. ایران کشور پهناوری است . در آن قومیتها وگروههای مختلفی زندگی می کنند . میلیونها دانش آموز و هزاران معلم در این سیستم آموزشی فعالیت می کنند .این سیستم آموزشی نیازمند هماهنگی و نظم است . وظیفه هماهنگی در این سیستم آموزشی به عهده مدیریت این سازمان است . مسلما مدیران آموزش و پرورش در هر رده ای نیازمند روابط عمومی قوی و اطلاع و احاطه کافی بر سیستم آموزش و پرورش می باشند . اما متاسفانه در انتخاب مدیران اموزش و پرورش در هر رده ای این مهارتها در درجه دوم اهمیت قرار دارد. اهمیت بیش از حد به وابستگیهای خانوادگی و سوابق فعالیتهای سیاسی و مذهبی افراد کارآیی مدیران را در آموزش و پرروش کاهش داده است .
  2. تنوع قومی و زبانی در ایران گسترده است . نحوه به کار گیری نیروها در اموزش و پرورش بدون توجه به تنوع قومی زبانی صورت می گیرد . گاه معلمی مخصوصا در مقاطع تحصیلی ابتدایی وارد مدرسه شده و می بیند که دانش آموزان کلاسش با زبان فارسی آشنا نیستند و فارسی را به خوبی نمی فهمند بدتر این است که او هم زبان محلی آنها را نمی داند . 
  3. معمولا محل زندگی و کار بسیار از معلمان متفاوت است . بسیاری از معلمها در فاصله چند صد کیلومتر یا دهها کیلومتری از محل کارشان زندگی می کنند . هزینه های سنگین رفت و آمد یا اقامت در این مناطق سنگین است . در ضمن همیشه ذهن آنها نگران به موقع رسیدن و یا مواجه با مشکلات چون برف و سیل خطرات دیگر است .
  4. وضعیت معیشتی و حقوقی آنها نسبتا به دیگر کارمندان دولتی در سطح پایین تری است .
  5. امکانات مدارس ناکافی است . هنوز بسیاری از  مدارس به رایانه مجهز نیستند . مدارس به اینترنت پر سرعت مجهز نیستند . از اینترنت برای دریافت نامه ها و رد و بدل اطلاعات اداری استفاده می شوند . روشهای آموزشی قدیمی و مبتنی بر کتاب است . اطلاعات کتابها به روز تیست و بسیاری از معلمان با سابقه یا با کامپیوتر آشنایی کافی ندارند و یا استفاده از آن را ضروری نمی دانند .